آقای رئیس جمهور هر کجا که به مشکل می خورد به سراغ عنعنه و عرف قدیم می رود. جرگه ها و کمیسیون های خاص و بعضاً حقیقت یاب یکی پس از دیگری با صرف هزینه های زیاد تشکیل می شوند اما گره ای از مشکلات کشور باز نمی شود. بارها دیده شد حتی با وجود نص صریح قانون دولت آقای کرزی با زیر پا گذاردن بند بند قانون بر مشکلات کشور افزودند و به عنعنات پیچیده و زمان بر پرداختند(لازم به ذکر نیست که مرادم مخدوش ساختن عنعنات حسنه نیست. بدون شک جرگه ها در زمان و موقعیت مناسب و به خصوص در نبود نص صریح قانون می توانند مشکل گشا باشند )
برای مثال جالب توجه است که به معضل کوچی صراحتاً در قانون اساسی کشور پرداخته شده است و ماده چهاردهم قانون اساسی کشور دولت را مکلف به اسکان کوچی ها کرده است اما به جای تطبیق این مادۀ قانونی هر سال شاهد تشکیل جرگه ها و کمیسیون های حقیقت یاب و حل و فصل کننده این معضل بوده ایم. معضلی که جرگه ها آن را از مسیر اصلی و قانونی خارج و مساله را لاینحل می کنند.
با وجود برخورداری از قانون و قوه قانونگذار طرح جرگه های رنگارنگ چه معنایی می تواند داشته باشد؟ اگر مراد آقای کرزی از برگزاری جرگه عنعنوی رجوع به آراء و خواسته ملت افغانستان است چرا به شورای ملی مراجعه نمی کند که برخواسته از اراده ملت است؟ آیا این عملکرد و موازی کاری دولت آقای کرزی به بی اعتباری شورای ملی منتهی نخواهد شد؟
چنانچه دولت آقای کرزی بنای حرف شنوی و مشورت با مردم و نمایندگانش را داشت به طور حتم با قانون مداری می توانست اعتماد مردم را به دست آورد. آیا کثرت و ترکیب جناح اپوزیسیون افغانستان بیانگر فاصله گرفتن مردم افغانستان از دولت کنونی نیست؟در حالیکه اکثریت جناح اپوزیسیون نمایندگان واقعی مردم به شمار می روند و اکنون بیرون از دایره مشورت آقای کرزی قرار گرفته اند و مخالف برگزاری جرگه عنعنوی هستند در این وضعیت آقای کرزی از چه کسانی می خواهد مشوره بگیرد؟
در یک دهه گذشته دولت از هیچ آزمون جدی مسئولیت پذیری و پاسخگویی به ملت افغانستان سرفراز بیرون نیامده است و با هر بار کوتاهی و سرخوردگی صرفاً نوپایی نظام و ناامنی و بی ثباتی را به عنوان عوامل اصلی ناکامی معرفی کرده است. اکنون می توان لیستی بلند بالا از عدم مسئولیت پذیری و پاسخگویی دولت در یک دهه گذشته تهیه کرد که به طور حتم آمار به دست آمده یک نکته پررنگ خواهد داشت و آن هم تکرار تکرار و تکرار بی مسئولیتی ها ست.
امروز دولت افغانستان و حامیان بین المللی آن با یک دهه ناکامی در برابر آحاد ملت افغانستان قرار گرفته اند و بی دلیل نیست که از ترس نمایندگان ملت افغانستان در شورای ملی به دنبال طرحی پوشالی به نام جرگه عنعنوی باشند تا از طریق آن اهداف فرصت طلبانه و شخصی شان را دنبال کنند.
امروز می توانیم مشاهده کنیم که انسجام درونی ملت افغانستان در یک دهه گذشته تا بدین حد ملموس و واقعی شکل نگرفته بود و جای تاسف است که این انسجام برابر دولت حامیان جهانی آن شکل گرفته باشد. انسجامی که می توانست به جای اینکه ملت را در برابر دولت ناکارآمد قرار دهد پشتوانه ای برای استقلال عمل و اقتدار دولت باشد.
واضح است که هدف آقای کرزی از تشکیل جرگه عنعنوی، کمپاین طرفدارانش می باشد تا از طریق آنها خواسته های آمریکا در قالب پیمان استراتژیک عملی گردد اما جدا از برونداد این جرگه ، ضعف و ناتوانی دولت انتخابی و مردمی افغانستان است که جای تاملی دارد دولتی که نه تنها از ظرفیت پشتوانه مردمی بهره ای نبرد بلکه اعتبار مردمی بودن را نیز به حراج گذارد.
در یک دهه گذشته تامین امنیت و صلح از سوی ملت افغانستان با صراحت کامل خواسته شد اما عملکرد دولت افغانستان در اهمال و چشم پوشی از خواست مردم و اتکای صرف به دوستان غربی کشور را از مسیر آرامش دور ساخت. معتقدم که برگزاری جرگه عنعنوی با هزینه ای هنگفتی که از جیب ملت افغانستان صرف خواهد شد راه به جایی نخواهد برد. این جرگه نه تنها نماد اراده مردم افغانستان نیست بلکه دقیقاً در نقطۀ مقابل قرار می گیرد (موضع گیری اپوزیسیون این واقعیت را تائید می کند) .
در پایان باید گفت که یک دهه گذشته به خوبی نشان داده است که هر زمان آقای کرزی به سراغ جرگه های عنعنوی می رود باید نسبت به آینده نگران بود. جرگه مشورتی صلح را به یاد بیاورید، جرگه ای که قرار بود نوید صلح در کشور را بدهد در نهایت مرگ صلح را به بار آورد. اما آقای رئیس جمهور از یک سو همچنان دست یاری به سوی برادران ناراضی دراز کرده و از سوی دیگر برادران خارجی را هم نمی خواهد از خود ناراض بسازد. بنابراین در چنین وضعیتی آیا جرگه هایی از نوع عنعنوی می توانند راه گشا باشند؟