صلح واژه غریب در سرزمین من

برای رسیدن به آرامش باید دری آهنین بر روی گذشته و آینده کشید و تنها به زمان حال اندیشید.دیل کارنگی

صلح واژه غریب در سرزمین من

برای رسیدن به آرامش باید دری آهنین بر روی گذشته و آینده کشید و تنها به زمان حال اندیشید.دیل کارنگی

مظنونین همیشگی

در دنیای پس از 11 سپتامبر ترس و وحشت از تروریسم اوج گرفت و تمام آلام بشری را تحت الشعاع قرار داد. بلایای طبیعی، جنگ، سوء مدیریت و ... سالیانه جان میلیون ها انسان را می گیرد اما در برابرِ "خطر تروریسم" ناچیز به حساب می آیند. در حالیکه بزرگترین قربانیان تروریسم در آسیا و بخصوص خاورمیانه واقع شده اند تا زمانیکه برج های تجارت جهانی فرو نریخت تروریسم و قربانیان آن برای دنیای غرب اهمیتی نداشت و پس از آن نیز اهمیتش افزایش نیافت بلکه مبارزه با تروریسم کارکردی جدید برای غرب  یافت. غرب نیاز به ترسی داشت که پس از فروپاشی کمونیسم دیگر خبری از آن نبود. حالا ترس از کمونیسم جای خود را به ترس از تروریسم داده است، پس بترسان و حکومت کن.

 

پس از حادثۀ 11 سپتامبر پروژۀ ترس از تروریسم توسط آمریکا و متحدانش کلید خورد. مبارزه با تروریسم به آهستگی پیش رفت اما ایجاد  ترس و و حشت از تروریسم بخصوص در غرب ( تروریسم برای ما ملت افغانستان با زندگی روزمره عجین شده است نه توان مقابله را داریم و نه گریز از آن) افزایش چشمگیر داشته است. رسانه ها و بخصوص هالیوود در تعمیق ترس نقش چشمگیر داشته است.  

تبعات این ترس برای غربیها، شرق ستیزی و اسلام ستیزی بوده است که هر چند در کلام دیپلماتیک سیاستمدارن غرب همواره نفی می شود  اما جنگ تمدنها به طرز ملموسی آغاز شده است. 

 چند روز پیش فیلمی تحت عنوان Faces in the crowd محصو ل سال 2011 را  دیدم . سینمای غرب در صدد تعمیق گسست میان غرب و شرق گام بر می دارد و این فیلم نیز از این قاعده مستثنی نبود. در سکانس داخل مترو بازیگر زن فیلم درحالی که با ترس از اتفاقاتی که در اطراف او رخ می دهد با موبایل صحبت می کند در نقطه ای می ایستد که تابلویی پشت سر اوست با این مظمون که "چنانچه با شخص و یا چیز مظنونی مواجه شدید به پلیس مترو گزارش دهید"،" مبارزه با تروریسم از {همکاری}شما شروع می شود". نکته جالب اینکه در جلوی این نوشته دختری با سیمای شرقی نشسته است که مطمئناً قصد نویسنده را از مظنون بودن همیشگی شرقی ها به وضوح نشان می دهد.   

 

  

در یک تصویر دیگر نیز در همین هنگام شاهد تصویر نیمرخ جوانی هستیم که بیشتر تداعی کننده یک جوان عرب و یا ترک می باشد بنابراین مظنونین همیشگی باز هم یکجا برای مخاطب غربی به تصویر کشیده می شود. 

  

با دیدن این فیلم به یاد مقاله فرید زکریا در واشنگتن پست افتادم. وی در مقاله ای تحت عنوان Don't panic. Fear is al-Qaeda's real goal (این مقاله بلافاصله پس از تلاش برای بمب گذاری در ایام جشن سال نو میلادی 2010 در خطوط هواپیمایی آمریکا نوشته شده است) خطاب به مردم آمریکا از آنها می خواهد که از تهدیدات القاعده نهراسند. زیرا مهمترین هدف آنها ایجاد ترس است. * 

  

واقعیت این است که امروز هدف همه ترساندن است چه تروریستان و چه ضد تروریستان . مردم افغانستان از هر دوی آنها می هراسند. آمار تلفات افراد غیر ملکی در افغانستان را مورد توجه قرار دهید، هم طالبان والقاعده مردم بیگناه را می کشند و هم حامیان مردم. فرق نمی کند ممکن است محفل ازدواجی توسط آمریکا و متحدانش بمباران شود یا اینکه موتری توسط طالبان توقف داده شود و سرنشینان آن کشته شوند.   

پروژۀ ترس غربیها را می ترساند و اگر عاقل باشند آنها را می خنداند اما در افغانستان این پروژه جان انسانها را می گیرد. آیا کسی به مظنونین همیشگی اهمیت می دهد؟  

 *. http://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2010/01/10/AR2010011002143.html

  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد