در تمامی اظهارات مقامات رسمی کشور و بزرگان قومی سخنان کلیشه ای و عرفی در یک دهه اخیر شنیده و بازتولید می شود. حتماْ شما هم می شنوید و شاید قبول هم دارید که ملت افغانستان ملت غیوری است . ملت افغانستان با هم برادرند و ...
این آرزوی تک تک ما مردم افغانستان است که غیرت و برادری مان به چشم بیاید. اما آیا واقعیت افغانستان برادری و غیرتمندی مان است؟
به شخصه معتقدم که ما بی نهایت اسیر تخیلات هستیم. کجا است برادری؟ کجاست غیرت و کجاست ملت؟
هر کدام از این صفات حسنه نصیب ما بود حتماً اکنون در صفا و صمیمیت در کنار هم زندگی می کریدم و نیاز نبود سیاستمدران ما در لحظه های سرنوشت ساز نگران خیانت، ناجوانمردی و چالاکی رقیب قومی خود باشند. از دید من بزرگترین مشکل افغانستان توهم برادری و غیرتمندی و احساس ما شدن می باشد.
چهارده قومی که در قانون اساسی کشور از آنها نام برده شده چهارده (من) منفرد می باشد.البته شما می توانید دامنه این تقسیم بندی را نیز گسترش دهید و مثلا سادات معزز را به عنوان پانزدهمین من منفرد به حساب بیاورید اما این مساله فعلا دغدغه مان نیست.
از دید من توهم و تخیل مصلحت ، ما را به دروغ به هم مرتبط می کند و تا زمانیکه با این نگاه به اقوام افغانستان بنگریم تصور ملت افغانسان مضحک خواهد بود.
بیایید اصل را بر کثرت قرار دهیم و سپس به سراغ وحدت برویم، مطمئناً خواهید دید که تا چه اندازه وضعیت بهتر خواهد شد. در یک دهه اخیر فقط در کنفرانس بن بود که با این نگاه به مسائل افغانستان نگریسته شد و شما دیدید که تا اندازه ای هم موفق بود. اما مشکل از زمانی شروع شد که نظم پدید آمده از درون کنفرانس بن به معنا و مفهوم ملت شدن جعل گردید.
حتم دارم در شرایطی که ملت افغانستان را واحد در نظر بگیریم به راحتی حق و حقوق اقوام نادیده گرفته می شود و همان آش و همان کاسه سابق اما اینبار زیر بیرق دموکراسی است که برادر بزرگتر به برادر کوچکتر رحم نخواهد کرد و ما هم فقط تخیل ملت شدن را تقویت می کنیم. که چگونه باید ملت شویم. من می گویم باید با واقعیت را بپذیریم. ما با ملت شدن فاصله داریم و نیازی نیست به محالات بیندیشیم. امروز حق مرا بده ملت شدن پیشکش.